2
مامان و بابا خیلی خوبی دارن . خب اینکه نظراتشون و دیدشون با من فرق داره دلیل نمیشه بزنم همه چیو زیرسوال ببرم.
مثلا لوبیا پلوهاش عالیه، کلم پلو حرررف نداره ، کوفته میپزه ماه ..کلا دستپختشو خیلی دوست دارم ، اما دروغ چرا مادرشوهرمم دستپختشم خوبه خصوصا فسنجونش.
مامان صبح قبل اینکه بره لباسش رو پرو کنه مایع لوبیا پلو رو آماده کرد تا برگرده من گفتم دم میزارم. آخه امروز میخواستن برن باغ درخت بکارن با آبجی و شوهرش و دو تا کلانترش.
من حوصله رفتن نداشتم ، دروغ چرا باغ رو خیلی دوست دارم با اینکه قبلا زیاد داستان داشته اما برای من پر از خاطرات شیرینه زمان دوره . اما الان نمیخواستم برم ، علی رغم اینکه خیلی دوست داشتن برم ، حتی کلانتر کوچیکه گف من گریه میکنم و غر میزنم اگه نیای.
داشتم اینجا مینوشتم که همسر پیام داد برای ظهر مرخصی گرفته و بلیط ماجرای نیمروز ، راستش من اول دوست داشتم خوب بد جلف رو ببینیم ، البته اون برای عید رزرو شده انگاری.
دروغ چرا نرفتنم کرم داشت برای بودن با همسری.
الان یکم لوبیا پلو ریختم توی ظرف دارم مینویسم ( گشادی تا حدی که توی کاسه ریختم).
عشق من آشپزی و شیرینی پزیه ، دستی هم بر آتش دارم.
من پدر مادرمو خیلی خیلی دوست دارم ، با اینکه خیلی ناراحتم از خیلی چیزای قبلی و فعلی اما به عنوان پدر مادر ، به عنوان کسانی که توی عرش خدا جایگاه ویژه دارن برام خیلی عزیزن ، حتی بخاطر اینکه اخلاقای خوب هم زیاد دارن.
- ۹۵/۱۲/۲۴